بچه ها ساعت ها قبل خوابیده بودن پسر در اتاقی و دختر در اتاق دیگر و تخت دو نفره اتاق خواب او کنار پنجره ای در طبقه چهارم بود و باران که از ساعات اول شب می بارید می توانست سرما را از طریق درزهای پنجره به درون اتاق راه دهد ، مرد روی تختخواب کمی دورتر از زن نزدیک دیوار غلتید و سرش را روی بالش گذاشت فقط پرسید ؛ چی گوش میدی ؟ زن مجبور شد هندزفری را از گوشش جدا و گوشی اش را نیز خاموش کند و گفت: آهنگی که به تازگی دوستم
مینا فرستاده ، دلت می خواد بشنوی ؟ مرد گفت : این وقت شب ! زن جواب داد ؛ چرا که نه ! باید خود را مشغول کنم تا کمتر به پیامک های مینا فکر کنم ، مرد منگ و خواب آلود گفت : تا کمتر به پیامک های مینا فکر کنی ؟ متوجه نمیشم ! زن که سعی می کرد بالش خود را بهتر در زیر سرش قرار دهد جواب داد : فکرم در مورد پیامک های میناست که حاوی
کلمات عاشقانه شوهرشه ! مرد بلافاصله سرش را چرخاند و پرسید : بازهم متوجه نشدم ، داری در مورد کلمات عاشقانه شوهر مینا فکر می کنی ، یعنی چی!؟ زن جواب داد : خب دارم فکر می کنم چرا باید بین مردا تفاوت از زمین تا آسمون باشه ، مرد پرسید ؛ حالا منظور این خانوم از ارسال این پیامک های عاشقانه شوهرش چیه ؟ زن جواب داد ؛ ببین حتی از درک پیامک ها عاشقانه هم عاجزی ، حالا می فهمم چرا زندگی ما شور و هیجان نداره ، من بیست ساله بودم که با تو آشنا شدم و اعتراف می کنم چیزی نمی دونستم ، حالا که بیست سال از زندگی مشترک ما می گذره فهمیدم تو هم هیچی نمی دونی ! مرد به چشمهای زن زل زد و پرسید ؛ کی عاجزه ؟ کی چیزی نمی دونه ! من ؟ این چه طرز حرف زدن با منه ! زن سریع پاسخ داد منظورم از عاجز خدای ناکرده کر وکور نیست ، منظورم....که مرد اجازه نداد ادامه دهد و پاسخ داد ؛ نمی خواد به من ت شیپور زن...
ادامه مطلبما را در سایت شیپور زن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mansourgholizadeh89 بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت: 15:07